زندگی بهاری بابایی و مامی یاسین  زندگی بهاری بابایی و مامی یاسین ، تا این لحظه: 20 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
یاسینیاسین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

ي مثل ياسين

تقدیم با عشق

تقدیم  با عشق : عبارتی که روی کارت نوشته بودند کارتی که بر روی شاخه گل سرخ با ظرافت خاصی نصب شده بود و شاخه گل سرخ که در دستان پر مهر دخترک با لبخند و بوسه تقدیم عمویش شد. عشق، واژه زیبا به رنگ سبز و به آرامش و زلالی دریا آن زمان که گل به عشق من تقدیم شد، خندید و شبنم چشمانش نظاره گر سرخی گل بودند با آغوش باز و بوسه های پی در پی، صدای قلبش پذیرای دخترک شد.   مشاهده ادامه مطلب فراموش نشه   شب جمعه میلاد مولودکعبه حضرت علی (ع) بود که به رسم و آیین دیرینه و به پاس قدر دانی از پدران عزیزمان ابتدا به منزل بابای همسری و فردا به منزل باباجونی خودم رفتیم.   منزل بابای همسری (بابا علی) ه...
6 خرداد 1392

یکی مونده به آخر...

بالاخره هفته گذشته خانمه از مرکز مشاوره تماس گرفت و از ما خواست بیاییم جواب مشاوره رو ببریم. از اونجاییکه دوباره باید از هفت خوان میگذشتم تا مرخصی بگیرم از همسری خواهش کردم قبول زحمت کنه و بره چهار روز هی امروز فردا کرد و آخرش گفت پول آژانس رو میدم خودت برو صبح سه شنبه 24/2/92 شال و کلاه کردم مسیر اولم سه راه بهشتی بود کمتر از 2 دقیقه نامه رو گرفتم و بادربستی رفتم مرکز ب ه نامه رو بهشون تحویل دادم چون محرمانه بود نتونستم بفهمم داخلش چی نوشتن خانمه بعد از گرفتن نامه گفت دیگه با شما کاری نداریم و میتونید تشریف ببرید .  ازش پرسیدم مرحله بعدی چیه گفت: تشکیل شورا پرسیدم چقدر طول میکشه تا شورا تشکیل بشه؟ خانمه: ما...
1 خرداد 1392

معانی مختلف یاسین

  یاسین: یکی از القاب پیامبر (ص) یاسین : سی و ششمین سوره قرآن است كه مكی و دارای 83 آیه است. یاسین : قلب قرآن     مشاهده ادامه مطلب فراموش نشه  این روزها به هیچ رسیده ام دلم یک جای خلوت میخواهم که بشینم و یک دل سیر با تو باشم با تویی که هنوزم که هنوزه مرا لایق مادر بودن ندانسته ای ... و چه صادقانه دلم را میشکنی...! کاش تمام شود این نبودن ها کاش...   و این منم که هنوز هم با دیدگانی منتظر می سرایم :   عـاقـبـت در یـک شـب از شبـهـای دور   کــودک مــن پــا بــه دنــیــا مــی‌نــهــد   آن زمـــان بــر مــن خـــدای مـــهــربــان ...
29 ارديبهشت 1392

یک قدم نزدیکتر

دیروز بالاخره خانمه تماس گرفت و گفت بیاین مدارکتون اماده هست ببرین فقط ببخشیدا من مامور و معذورم لطفا موقع تحویل مدارک هزینهش هم بپردازین منم یه شاخ گنده بالای سرم درست شد و در حالی که بهتم زده بود پرسیدم هزینه داره؟ گفت 50 هزار تومن وقتی تماسش قطع شد با مرکز ب ه تماس گرفتم و جریان بهشون گفتم آخه جلسه اولی که رفتیم بابت هزینه و اینجور چیزها با ما حرفی نزدن به خانمه گفتم این پولی که دارن میگیرن بابت چیه ما توی جلسه دوم همش نیم ساعتم با اون مشاوره صحبت نکردیم تازه اون هییچ راهنمایی اونچنانی که باید واسه ما نکرد همه چیزایی که میگفت ما خودمون میدونستیم بعدشم من خودم کلی اطلاعات بهش دادم دوتا فایل پی دی اف هم براش ایمیل کردم خانمه...
22 ارديبهشت 1392

گل و گلدون من

پنجشنبه که رفته بودم خونه مامانی عصری به سرم زد برم چند تا گلدون بخرم آخه همیشه دوست داشتم یه دنیا گل داشته باشم. از وقتی به جد دنبال کارهای ف خ هستم یه جورایی روحیه ام عوض شده خیلی شاد و شنگول شدم روحیه دوره دانشگاهیم برگشته شعر و مناجات نامه میخونم از فضای سبز لذت می برم توی محیط اداره دنبال گل و بلبل  و هرچیزی که رنگ و بوی شادی داشته باشه هستم خدا کنه همیشه اینجوری باشه. سه تا گل خریدم: عروس واسه پسملی، اطلسی برای همسری و خورشیدی (قاشقی) واسه خودم عروس و اطلسی گل دارن ولی خورشیدی داره ناز میکنه میگه بیارم نیارم ... عوضش خورشیدی یه نی نی ناز دو قلو داره میخوام از همشون خوب مراقبت کنم تا همیشه شاد و سرحال باشن  ...
22 ارديبهشت 1392

این رجبیون؟

    این هفته هم گذشت تو اما نیامدی خورشید خانواده ی زهرا نیامدی از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها ای آخرین مسافردنیا نیامدی صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم "آمد غروب،رفت وتوآقا نیامدی" امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟ آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی! منتخبی از ستاره سهیل     این شب شب آرزوهاست خدا اولین شب جمعه ماه رجب رو به نام شب آرزوها نام گذاری کرده خدای مهربون توی این شب فرشته هاش رو به زمین می فسته تا آرزوهای بنده هاش رو بالا ببرن این شب...
22 ارديبهشت 1392